شاید در دنیای UX تازه کار باشید و در مورد شخصیت های کاربر کنجکاو باشید. شاید تجربه ای در دست داشته باشید، اما به دنبال یک تجدید کننده هستید. یا ممکن است صحبت هایی در مورد “شخصیت های خریدار” شنیده باشید و متعجب باشید که چه خبر است. این راهنما شامل چیستی پرسوناها، چهار نوع اصلی پرسونا، و نحوه استفاده از پرسونای کاربر خود میشود.
پرسوناها ابزاری هستند که معمولاً در بین UXers استفاده می شود – اگرچه آنها مطمئناً در خارج از دنیای طراحی وجود دارند. پرسوناها کمک میکنند تا کاربر نهایی، مشتری یا بازار هدف را برای افراد و تیمهای مسئول خدمات رسانی، ارتباط با آنها و طراحی برای این افراد کمی واقعیتر کنند. با جمعآوری اطلاعات در مورد کاربران و تبدیل آن به مجموعهای از پروفایلهای مبتنی بر واقعیت، میتوانید نیازها و اهداف بسیار واقعی کاربران خود را به روشهای شخصی و جذاب نشان دهید و کاربر خود را در قلب هر تصمیم طراحی که میگیرید نگه دارید. این راهنما شامل موارد زیر خواهد شد:
پرسونا یک پروفایل است. طرح شخصیت تقریبی از بخشی از کاربران محصول یا بازار هدف شما. اگر به آنها از نظر کهن الگوها فکر میکنید، پرسوناها از شما میخواهند که ببینید کاربران شما واقعاً چه کسانی هستند (یا انواع کاربرانی که میخواهید روی آنها تمرکز کنید) و مجموعهای از کهن الگوها را برای نمایه وسیعی که هر یک از کاربران شما ممکن است ایجاد کنید. مناسب در هر زمان در حالی که استدلالی علیه اثربخشی پرسوناها به عنوان یک ابزار در طراحی UX وجود دارد (عمدتاً به دلیل مشکلات رایج، اما قابل اجتناب آنها)، ارزش قرار دادن کاربران در جلو و مرکز واضح است:
شخصیت ها همدلی ایجاد می کنند. و همدلی برای DNA طراحی UX ضروری است. پرسوناها به شما این امکان را می دهند که به نمایش شخصی کاربران خود نگاه کنید و به درک بهتری از نیازها و اهداف کاربران واقعی خود در لحظات واقعی زندگی آنها برسید. مهم نیست که چه نوع شخصیت هایی را برای به کارگیری انتخاب می کنید (در یک لحظه بیشتر در مورد آن)، اگر تلاشی متمرکز و سیستماتیک انجام دهید تا کاربران خود را در قلب هر تصمیم طراحی که می گیرید نگه دارید، در نهایت با محصول بهتر در اطراف پرسوناها همچنین مفید هستند زیرا تیم طراحی شما راه حل هایی را به مشتریان و ذینفعان ارائه می دهد و داستان های کاربران را تعریف می کند تا آنها را در مرکز تصمیم گیری نگه دارد.
چهار نوع اصلی پرسونا وجود دارد که در اینجا به آنها خواهیم پرداخت – دو نوع با جزئیات بیشتر از بقیه: پرسونای خریدار (با نام مستعار: پرسونای بازاریابی)، پرسونای کاربر (با نام مستعار: شخصیتهای طراحی)، شخصیتهای اولیه، و طیفهای شخصیت. بیایید با دو موردی که اغلب اشتباه گرفته می شوند شروع کنیم: شخصیت های کاربر و شخصیت های خریدار.
شخصیتهای کاربر (همچنین به عنوان شخصیتهای طراحی شناخته میشوند) و شخصیتهای خریدار (همچنین به عنوان شخصیتهای بازاریابی شناخته میشوند) به طور گسترده مورد بحث قرار میگیرند و به راحتی اشتباه گرفته میشوند. بنابراین ما آن را با یک تعریف ساده از هر نوع و شباهتها و تفاوتهای اولیه آنها تجزیه میکنیم.
شخصیت های خریدار بر اساس تحقیقات بازار و اطلاعات در مورد مشتریان فعلی شما برای هدف اصلی متمایز کردن تلاش های بازاریابی بر اساس بخش بازار هستند. تحقیقات و تحلیلهایی که در شکلدهی به جزئیات شخصیت خریدار انجام میشود، همگی در جهت درک نقشی است که محصول شما در زندگی خریداران بازی میکند. هدف این است که پیام خود را متمرکز کنید تا محصول خود را به شکلی دقیق و جذاب برای بازار هدف خود معرفی کنید. شخصیتهای خریدار همچنین میتوانند به شکلدهی مسیر گسترده توسعه محصول کمک کنند، اگر مشکلات خاصی را که محصول به طور بالقوه میتواند برای خریداران حل کند، کشف کنند.
پرسونای کاربر بر اساس تحقیقات کاربر است و با هدف اصلی پرورش همدلی برای تأثیرگذاری بر فرآیند طراحی طراحی شده است. تحقیق و تجزیه و تحلیلی که در مورد اینها انجام می شود مشابه آنچه در مورد شخصیت های خریدار انجام می شود، از این نظر است که شما پایگاه کاربر واقعی یا بالقوه خود را بررسی می کنید تا بفهمید که آنها چه کسانی هستند، چگونه وظایف خاصی را با محصول شما انجام می دهند، هر عامل موقعیتی که بر تجربه آنها تأثیر می گذارد. و چگونه میتوانید محصولات را بهطور کلی بهبود بخشید تا کل تجربه را تا حد امکان روان، کارآمد و لذتبخش کنید. هر دو نوع شخصیت به افراد واقعی یا بالقوه نگاه می کنند که محصول شما یا پیام های آن را به درجات مختلف تجربه می کنند. میتوانید از هر دو نوع برای کشف راههایی برای شخصیسازی، تکرار، و بهبود محصولات موجود و تلاشهای بازاریابی خود استفاده کنید.
تفاوت اصلی این است که شخصیت خریدار (بازاریابی) مبتنی بر افرادی است که در حال خرید محصول هستند و در درجه اول بر بهبود تلاش های بازاریابی که به این افراد می رسد تمرکز دارد. شخصیت کاربر (طراحی) بر اساس افرادی است که واقعاً از محصول استفاده می کنند یا خواهند بود و در درجه اول بر بهبود طراحی خود محصول تمرکز می کند. اگر یک UXer هستید، آشنایی با شخصیت های بازاریابی ضرری ندارد، اما آنها را از شخصیت های کاربر جدا نگه دارید – که احتمالاً با آن ها بسیار بیشتر از انواع دیگر کار خواهید کرد.
Proto-persona ها پرسوناهایی هستند که بر اساس حدس های آموزش دیده در مورد پایگاه کاربری شما هستند. اگر زمان و منابع شما برای تحقیقات کاربر به هر دلیلی محدود است، این نوع پرسونا می تواند راهی سریع و آسان برای پیاده سازی ابزار باشد. همچنین می تواند راه خوبی برای فرو بردن انگشت پا در آب شخصیت های کاربر باشد.
این نوع پرسونا خیلی راحتتر به دامهای فوقالذکر میلغزد، بنابراین ما این را به عنوان یک رویکرد مداوم یا معمول توصیه نمیکنیم.
با حرکت این حوزه به سمت گنجاندن، طیف های شخصی در صنعت طراحی مورد توجه فزاینده ای قرار گرفته اند. طیف های شخصی یک کاربر «معمولی» را می گیرند و تکرارهایی از همان شخصیت در طیفی از توانایی، هویت، پیشینه یا تجربه ایجاد می کنند تا طیف وسیع تری از نیازهای کاربر را در فرآیند طراحی لحاظ کنند. به عنوان مثال، میتوانید یکی از شخصیتهایتان را طوری تنظیم کنید که از یک بازو به طور دائم (قطع عضو یا فلج)، موقتاً (بازو در گچ است) یا موقعیتی (آنها یک فنجان قهوه یا یک کودک را در دست دارند، استفاده محدودی از یک بازو دارد. و غیره.). این رویکرد مبتنی بر این ایده است که هر یک از کاربران شما ممکن است در هر زمان به دلایلی از محصول شما محروم شوند – چرا راه حلی برای آن مشکل طراحی نکنید؟ در نهایت با شخصیت ها و محصولات فراگیرتری مواجه خواهید شد.
توجه داشته باشید که در ادامه این راهنما، ما بر روی شخصیتهای کاربر و طیفهای شخصیت تمرکز میکنیم، زیرا این موارد در زمینه طراحی UX بیشترین کاربرد را دارند.
مهم نیست که چه نوع شخصیت هایی را می سازید، مهم ترین کار شما این است که اطمینان حاصل کنید که پرسوناهای شما دقیقاً نشان دهنده نیازها و اهداف کاربران شما هستند – به خصوص در زمینه محصول یا ویژگی هایی که به دنبال بهبود آن هستید. این امر از طریق تحقیقات دقیق کاربر اتفاق می افتد، که در قلب اولین مرحله از فرآیند طراحی UX قرار دارد: همدلی.
پرسونای کاربر هر دو هستند: وسیله ای برای ایجاد همدلی و تعریف مشکلات کاربر، و نتیجه مراحل همدلی و تعریف فرآیند طراحی UX پرسونای خود را در مرحله Empathize فرآیند طراحی UX بسازید. این یک راه عالی برای تقطیر یافتههای تحقیقاتی است و به شما و تیمتان کمک میکند تا این بینشها را واقعاً مستحکم کنید و برای تعریف مشکلاتی که در مراحل باقیمانده از فرآیند با آنها برخورد خواهید کرد، آماده شوید. همانطور که آنها را ایجاد می کنید، به طور طبیعی همدلی ایجاد می کنید و برخی از کارهای مرحله تعریف را انجام می دهید، زیرا شروع به دیدن الگوها می کنید و متوجه چیزهایی می شوید که ممکن است در تحقیقات اولیه خود از قلم افتاده باشید.
داشتن پرسونا در مراحل اولیه طراحی، به شما پایه ای محکم برای درک کاربرانتان به صورت دقیق تر می دهد و ابزارهایی برای ایجاد همدلی و درک در ذینفعان به شما می دهد. همچنین یک نقطه تماس قوی برای بازگشت در مراحل بعدی فرآیند طراحی به شما می دهد. در مرحله ایدهآل فرآیند طراحی، به شخصیتهای خود بازگردید: بپرسید که آیا ایدههایی که میآورید واقعاً نیازها و زمینههای ارائهشده توسط شخصیتهای شما را برآورده میکنند یا خیر. ممکن است ایدههای جدید واقعاً خارقالعاده، هیجانانگیز و درخشانی داشته باشید که باید آنها را رها کنید یا بعداً به آنها بازگردید، زیرا نیازهای لحظهای را برآورده نمیکنند. اما احتمال اینکه پارامترهایی که پرسوناهای شما ایجاد میکنند منجر به ایدههای بسیار بدیع و مرتبطی شود که شما و تیمتان میتوانید با همدیگر آنها را حل کنید، حتی بیشتر است.
هنگامی که طراحان یا تیم های طراحی از پرسونا استفاده می کنند، چهار مشکل رایج وجود دارد. مهم است که این مشکلات را بپذیریم، اما همچنین تاکید کنیم که این مشکلات زمانی رخ میدهند که پرسوناها به درستی اجرا نمیشوند – و شما میتوانید به راحتی از آنها اجتناب کنید! در اینجا نکات ما برای جلوگیری از هر دام و استفاده حداکثری از این ابزار قدرتمند وجود دارد.
نکته شماره 1: از افراد خارج از تیم طراحی نیز خرید کنید. اگر شما یا تیمتان جزیره پرسونای کوچک شرکت هستید، شخصیتها به طور طبیعی در اثربخشی محدود خواهند بود. شخصیتها را به رهبری معرفی کنید و به آنها کمک کنید تا ببینند چگونه پرسوناها میتوانند بینشی واحد از افرادی که به آنها خدمات میدهید، همدلی بیشتر با آن کاربران و نیازهای آنها، و در نهایت، یک تجربه محصول منسجمتر و کاربر محور ایجاد کنند. و پرسونا را به پروژه ای در سطح شرکت تبدیل کنید! افراد هر تیم و به خصوص رهبری را درگیر کنید. آن را به یک تجربه جذاب و معنادار تبدیل کنید! به بینش همه اجازه دهید تا مسیری را که هر شخصیت در پیش میگیرد شکل دهد.
نکته شماره 2: درک بهتری از شخصیت ها و کارهایی که انجام می دهند ایجاد کنید. پرسوناها نباید یک بار ساخته شوند، استفاده شوند و به عنوان یک ایده آل یا هدف مبهم روی قفسه گذاشته شوند یا به دیوار آویزان شوند. به همکاران خود کمک کنید تا بفهمند پرسوناها چیست، چگونه ممکن است در فرآیند هر تیم نقش داشته باشند و نتایج ممکن است چگونه باشد. پس از اینکه مجموعهای از شخصیتها را برای یک پروژه تنظیم کردید، آنها را فعالانه در جلسات و کارگاهها شرکت دهید و تیمهای دیگر را برای انجام همین کار راهنمایی کنید!
نکته شماره 3: برای هر پروژه پرسونای منحصر به فرد ایجاد یا دوباره ایجاد کنید. پرسوناها یک اندازه نیستند. شما مجموعه ای از شخصیت ها را با جنبه خاصی از محصول در ذهن ایجاد خواهید کرد. این تمرکز نوع دادههایی را که استفاده میکنید، تیمهایی که در آن شرکت میکنید و هر جزئیات شخصیتهایی که ایجاد میکنید را تعیین میکند. اگر از یک مجموعه پرسونا برای هر پروژه از هم اکنون تا پایان زمان استفاده کنید، پرسونای شما ممکن است علامت را از دست بدهد.
با هر پروژه جدید مجموعه جدیدی از مشکلات برای حل وجود دارد که به انواع مختلف داده ها و تمرکز بر نیازها و اهداف مختلف کاربر نیاز دارد. با در نظر گرفتن اهداف هر پروژه جدید، شخصیت های خود را دوباره اختراع کنید.
نکته شماره 4: دامنه شخصیت های خود را گسترش دهید و به یاد داشته باشید که آنها صرفاً کهن الگو هستند. در واقعیت، هیچ کاربر «متوسط» یا «معمولی» وجود ندارد. هر انسانی که برایش طراحی میکنید مجموعهای از نیازها و اهداف، تواناییها، هویت و زمینه/شرایط منحصربهفردی دارد. غیرممکن است که تلاش خود را بر روی نیازها و اهداف تک تک افرادی متمرکز کنید که ممکن است در نهایت از محصول شما استفاده کنند، اما اگر به نحوه ایجاد پرسونای خود و اقدامات اضافی در فرآیند طراحی برای به حداقل رساندن محرومیت توجه نکنید، شخصیت های شما می توانند دید شما و در نهایت اثربخشی محصول شما را محدود کنند. بهترین راه برای رهایی از این دام؟ ابتدا، مطمئن شوید که کاربران مختلف را در تحقیق و آزمایش خود (در ایجاد داده هایی که به شخصیت های شما اطلاع می دهد) و همکاران مختلف را در ساخت پرسونای خود درگیر کنید. این به شخصیتهای شما کمک میکند تا نیازها و اهداف کاربرانی را که هویت، تجربیات، تواناییها و سوابق آنها خارج از اکثریت فرضی است، در بر گیرند.
یکی دیگر از راههای عالی برای جلوگیری از محدود کردن شخصیتهایتان این است که خود پرسوناها را به طیفهای شخصیتی بسط دهید (در یک لحظه در مورد این موارد بیشتر توضیح دهید)
چه به یک شخصیت کاربر سنتی پایبند باشید یا آن تمرین را با طیف های شخصیتی غنی کنید، نقطه شروع همیشه تحقیقات کاربر خواهد بود. تحقیق کاربر دریچه شما به دنیای افرادی است که از محصول شما استفاده می کنند. اینجا جایی است که می آموزید چه زمانی و چگونه با محصول شما تعامل دارند، آن تجربه چگونه است، و چه عواملی را نادیده گرفته اید که ممکن است بر آن تجربه تأثیر بگذارد. اینجاست که راههایی برای ایجاد تجربههای کاربری بهتر کشف میکنید – که برای UXers یک نوع نکته است! اگر میخواهید درباره تحقیقات کاربر بیشتر بدانید، دوره رایگان تحقیقات تجربه کاربری CareerFoundry برای مبتدیان مکانی عالی برای شروع است. از آنجا، شما با تیم خود کار خواهید کرد تا یافتههای خود را سازماندهی و تفسیر کنید به هر آنچه که میخواهید (از جمله شخصیتها!) که تصمیم گرفتهاید در آینده بسیار مفید باشد.
از آنها به خوبی استفاده کنید و پرسوناها این قدرت را دارند که تجربیات کاربران را با محصول شما تغییر دهند. از آنها به خوبی استفاده کنید و در مورد کاربران خود اطلاعات بیشتری کسب خواهید کرد و بیش از آنچه که فکرش را می کردید در شرکت خود همدلی ایجاد خواهید کرد.